بخونیم
تاریخچه تکامل مسئولیت اجتماعی شرکتی (CSR)

وقتی شرکتها یاد گرفتند که فقط پول مهم نیست!
زمانی را تصور کنید که شرکتها تنها دغدغهشان سودآوری بود. هرچقدر بیشتر بفروشند، بهتر! اما کمکم مردم، دولتها و حتی خود کارمندان متوجه شدند که این مدل کسبوکار پایدار نیست. در این میان، ایدهای به نام مسئولیت اجتماعی شرکتی (CSR) متولد شد. اما CSR از کجا آمده و چگونه به یکی از مهمترین معیارهای ارزیابی شرکتها تبدیل شده است؟ بیایید با هم به گذشته سفر کنیم و سیر تکامل این مفهوم را بررسی کنیم.
۱. دوران سرمایهداری بیرحم (قرن ۱۸ و ۱۹)
سود، سود، و باز هم سود!
در دوران انقلاب صنعتی، شرکتها در حال رشد و گسترش بودند. اما این رشد چه بهایی داشت؟ کارخانههای آلوده، کارگران کمسن، ساعات کاری طاقتفرسا، و حقوق ناچیز. در این دوران، شرکتها تنها به حداکثر کردن سود فکر میکردند و اثری از مسئولیت اجتماعی در میان نبود.
مثال تاریخی: در قرن ۱۹، کارخانههای منچستر در انگلستان به استفاده از کودکان در معادن و کارگاههای نساجی مشهور بودند. این کودکان در شرایط بسیار سخت کار میکردند، بدون هیچگونه حمایت یا حقوق کافی.
۲. اولین جرقههای تغییر (اوایل قرن ۲۰)
خیرخواهی و اقدامات داوطلبانه
در اوایل قرن ۲۰، برخی از صاحبان کسبوکار متوجه شدند که تنها فکر کردن به سود میتواند در بلندمدت به ضررشان باشد. برخی شرکتها شروع به اقدامات خیریه کردند، مانند کمک به فقرا یا ساخت مدارس و بیمارستانها. البته، این اقدامات بیشتر بر پایهی خیرخواهی شخصی صاحبان کسبوکار بود و هنوز بهعنوان یک استراتژی رسمی مطرح نشده بود.
مثال تاریخی: اندرو کارنگی، غول صنعت فولاد آمریکا، میلیونها دلار برای تأسیس کتابخانهها و دانشگاهها اهدا کرد. او اعتقاد داشت که "ثروتمندان باید بخشی از ثروت خود را برای بهبود جامعه خرج کنند."
۳. دوران قوانین و نظارتها (اواسط قرن ۲۰)
CSR از مرحله داوطلبانه خارج میشود
با افزایش فشارهای اجتماعی و جنبشهای کارگری، دولتها قوانین سختگیرانهتری برای حمایت از کارگران و محیطزیست وضع کردند. در این زمان، شرکتها مجبور شدند که حداقل استانداردهای مسئولیت اجتماعی را رعایت کنند.
اتفاق مهم: تصویب قوانین کار و محیطزیست در اروپا و آمریکا، مانند قانون استانداردهای کار در سال ۱۹۳۸ در آمریکا که حداقل حقوق و حداکثر ساعات کاری را تعیین کرد.
تغییر در نگرش: شرکتها متوجه شدند که نمیتوانند بیتفاوت باشند. CSR کمکم از یک "گزینه" به یک "الزام قانونی" تبدیل شد.
۴. مسئولیت اجتماعی بهعنوان یک استراتژی (اواخر قرن ۲۰)
برندها تغییر مسیر میدهند
از دهه ۱۹۷۰ به بعد، مسئولیت اجتماعی دیگر فقط یک کار خیریه یا الزام قانونی نبود. شرکتها متوجه شدند که داشتن یک برند مسئولیتپذیر، مزیت رقابتی ایجاد میکند. در این دوره، CSR به بخشی از استراتژی کسبوکار تبدیل شد.
مثال تاریخی: در دهه ۱۹۹۰، شرکت Nike بهدلیل استفاده از کارگاههای غیراستاندارد در کشورهای درحالتوسعه، با تحریم مصرفکنندگان مواجه شد. این شرکت مجبور شد سیاستهای CSR خود را تغییر دهد و بر روی بهبود شرایط کاری تأمینکنندگان خود تمرکز کند.
۵. عصر دیجیتال و CSR (قرن ۲۱)
شفافیت، رسانهها و فشار افکار عمومی
با ظهور رسانههای اجتماعی، شرکتها دیگر نمیتوانند اقدامات غیراخلاقی خود را پنهان کنند. امروزه، مصرفکنندگان انتظار دارند که برندها مسئولیتپذیر باشند و در صورت تخلف، موجی از اعتراضات آنلاین علیه آنها به راه میافتد.
مثال امروزی: برند Patagonia که در حوزه پوشاک فعالیت دارد، نهتنها از مواد بازیافتی استفاده میکند، بلکه به مشتریان خود پیشنهاد میدهد که لباسهای قدیمیشان را تعمیر کنند تا از مصرف بیرویه جلوگیری شود. این استراتژی باعث افزایش محبوبیت برند شده است.
آینده CSR به کجا میرود؟
امروزه، CSR دیگر یک "آپشن" نیست، بلکه بخشی جداییناپذیر از استراتژی هر کسبوکار موفق است. شرکتهایی که CSR را جدی بگیرند، علاوه بر بهبود وجههی خود، مشتریان وفادارتر و عملکرد اقتصادی بهتری خواهند داشت.